حجاب در شاهنامه

در عین بهره مندی از فرزانگی، دلیری، بزرگ منشی، شایستگی، از جوهر زنانه شرمگینی، حیا و عفاف نیز بهره مند می باشد. چرا که فردوسی خود مسلمانی معتقد است. زن شاهنامه عشق و احترام را هم زمان با هم برمی انگیزد. او والایی و کمال دارد. تصویر شخصیت او تحت الشعاع امیال افراد داستان نیست. حال آنکه در داستان های دیگر خاصه در منظومه های عاشقانه که شاعران چیره دست ایرانی و غیر ایرانی پرداخته اند. تصویر وی غالبا به تبع داستان ترسیم شده است. یعنی کار شاعر کاوش در وجود استقلالی و باریک شدن در آفرینش و دریافت و بررسی عوامل زندگی ساز او و محیطش نبوده است، زن نژاده و عفیف ایرانی در تمام شاهنامه یک تصویر بیش ندارد. صفات او متعالی است. منتهی این صفات در افراد گوناگون شدت و ضعف دارد. زنان عفیف و با حیای شاهنامه همواره زیبا هستند. آنان در عین جمال، کمال خلقت را نیز دارا می باشند. در بیان فردوسی به زن این امکان داده می شود که از زبان خودش معرفی شود؛ و مدافع عصمت و پارسایی خویش باشد. «شیرین» از زنان نامدار و برجسته شاهنامه و تاریخ ایران زمین است.

فردوسی جایگاه عالی او را در دربار «خسرو پرویز» از زبان خودش در برابر «شیرویه» توصیف می کند:

بسی سال بانوی ایران بدم

بهرکار پشت دلیران بدم

نجستم همیشه به جز راستی

ز من دور بُد کژی و کاستی

بسی کس به گفتار من شهر یافت

ز هر گونه یی از جهان بهر یافت

به ایران که دید از بنه سایه ام

وگر سایه تاج و پیرایه ام ...

چنین گفت شیرین که ای مهتران

جهان گشته و کار دیده سران

به سه چیز باشد زنان را بهی

که باشند زیبای گاه مهی

یکی آنک با شرم و با خواستست

که جفتش بدو خانه آراستست

دگر آنک فرخ پسر زاید او

ز شوی خجسته بیفزاید او

سه دیگر که بالا و رویش بود

بپوشیدگی نیز مویش بود ...

به اعتقاد فردوسی همانگونه که از زبان شیرین نقل شد، آنچه زن را زیبا و شایسته تخت سروری می کند متانت، وقار، عفاف و حجاب است. شاعر اندیشمند و معتقد خراسان پوشیده رویی را از مسائل بسیار مهم برمی شمارد. به گونه ای که آن را هنر زنان و مایه افتخار و سربلندی آنان می داند. او از زبان شه بانوی ایران، شیرین بیان می کند:

مرا از هنر موی بُد در نهان

که آن را ندیدی کس اندر نهان

فردوسی مستوری زنان را مایه ارزشمندی و شکوه آنان می داند. به همین سبب در بسیاری از موارد به جای واژه «زن» عبارت هایی «پوشیده روی» و «پوشیده رخ» را به کار می برد. هنگامی که «جندل» فرستاده «فریدون» می خواهد دختران پادشاه یمن را برای پسران فریدون خواستگاری کند؛ از زبان فریدون دختران او را «پوشیده روی» و «پوشیده رخ» خطاب می کند، و می گوید:

ز کار آگهان آگهی یافتم

بدین آگهی تیز بشتافتم

کجا از پس پرده پوشیده روی

تو داری سه پاکیزه نامجوی ...

سه پوشیده رخ را سه دیهیم جوی

سزا را سزاوار بی گفتگو

حکیم فرزانه توس حتی دختران تورانیان ـ دشمنان ایران ـ را نیز «پوشیده روی» می خواند.

همه دخت توران پوشیده روی

همه سر و بالا همه مشک بوی

زنان شاهنامه همواره مواظب تن خود هستند، و آن را از چشم دیگران می پوشانند. و به این امر می بالند و افتخار می کنند. به طوری که منیژه با افتخار می گوید:

منیژه منم دخت افراسیاب

برهنه ندیده تنم آفتاب

قابل ذکر است که حجاب و عفاف زنان شاهنامه سبب خانه نشینی آنان نیست. بلکه زنان در پهنه های گوناگون حضور دارند. به گونه ای که حتی تعدادی از آنان مانند «همای دختر بهمن»، «پوران دخت» و «آزرم دخت» به پادشاهی می رسند.

در فضای خاص حماسه شاهنامه فردوسی، جنگاوری و سپاهیگری زنان عفیف جایگاه ویژه خود را دارد. وصف «گرد آفرید» در جنگ با «سهراب» نمونه بارز پهلوانی زنان پاکدامن شاهنامه است. گرد آفرید عفیف و باوقار با موی پوشیده به نبرد سهراب دلیر می رود. و آنچنان دلیرانه دفاع می کند، که اصلاً به فکر سهراب خطور هم نمی کند که هم نبرد او «زن» باشد!

زنی بود بر سان گردی سوار

همیشه بجنگ اندرون نامدار

کجا نام او بود گرد آفرید

زمانه ز مادر چنین ناورید ...

بپوشید درع سواران جنگ

نبود اندر آن کار جایی درنگ

نهان کرد گیسو بزیر زره

بزد بر سر ترک رومی گره

فرود آمد از دژ بکردار شیر

کمر بر میان باد پایی بزیر

بپیش سپاه اندر آمد چو گرد

چو رعد خروشان یکی ویله کرد

که گردان کدامند و جنگ آوران

دلیران و کار آزموده سران

هنگامه نبرد با رها شدن بند زره گرد آفرید سهراب در می یابد هم نبرد او زن می باشد.

رها شد ز بند زره موی اوی

درفشان چو خورشید شد روی اوی

بدانست سهراب کو دخترست

سر و موی او از در افسرست

گرد آفرید، سهراب را تا دژ «گژدهم» می کشاند. هنگامی سهراب که به او اظهار عشق می کند، با آنکه سهراب دلیر مورد توجه او قرار گرفته است. اما عاقلانه و با تدبیر و به دور از احساس زنانه خود مصالح مردم و کشور را برمی گزیند و پاسخ سهراب جوان را چنین می دهد:

بخندید و او را به افسوس گفت

که ترکان از ایران نیابند جفت

سپس سهراب بی تجربه را از جنگ با رستم برحذر می دارد.

زنان تاریخی شاهنامه پوشش ایرانی ـ اسلامی چادر را بر تن می کنند. آنگاه که شیرین مهین بانوی ایران زمین به عفاف و حجاب خود می بالد؛ چادر به سر دارد.

بگفت این و بگشاد چادر ز روی

همه روی ماه و همه مشک موی

«گردیه» خواهر «بهرام چوبین» هنگامی که دل نگران بروز جنگ میان بهرام و خسرو پرویز و چشم به راه برادر است. حجاب برتر ایرانی یعنی چادر را هم چون تاجی زیبا و آراسته برای خود برگزیده است.

چو خواهرش بشنید کامد ز راه

برادرش پر درد زان رزمگاه

بینداخت آن نامدار افسرش

بیاورد فرمانبری چادرش

بیامد بنزد برادر دمان

دلش خسته از درد و تیره روان

عشق های شاهنامه در عین بی پروایی عاشقانه با پاکدامنی و نجابت آمیخته است. هرگز «رودابه» و «تهمینه» حرکتی مغایر با عفاف انجام نمی دهند. می دانیم در داستان های بزمی به جز «یوسف و زلیخا» مردان دلباخته زنان می شوند. اما در بسیاری از داستان های بزمی شاهنامه زنان شیفته پهلوانان می شوند، و اظهار دل باختگی می کنند. زنان به اعتبار صفات پهلوانی پهلوانان به آنان مهر می ورزند. برخلاف دیگر داستان های بزمی، در شاهنامه زیبایی مردان در نظر زنان در درجه دوم اهمیت است.

چنانکه در ماجرای «رودابه و زال» شاهد آن هستیم که، رودابه فقط با شنیدن صفات پهلوانی زال به او دل می بندد و آنگاه که همه او را به خاطر انتخاب پرورده سیمرغ سرزنش می کنند. می گوید:

چو رودابه گفتار ایشان شنید

چو از باد آتش دلش بردمید

بریشان یکی بانگ برزد بخشم

بتابید روی و بخوابید چشم

وزان بچشم و بروی دژم

بابرو ز خشم اندر آورد خم

چنین گفت کین خم پیکارتان

شنیدن نیر زد گفتارتان

نه قیصر بخواهم نه فغفورچین

نه از تاجداران ایران زمین

به بالای من پور سامست زال

ابا بازوی شیر و با برز و یال

گرش پیرخوانی همی گر جوان

مرا او بجای تنست و روان

مرا مهر او دل ندیده گزید

همان دوستی از شنیده گزید

برو مهربانم نه بر روی و موی

به سوی هنر گشتمش مهرجوی

این چنین رودابه دیگران را مجاب می کند. پس از آنکه سیمیندخت کابلی «مادر رودابه» با زیرکی مادرانه خود از پاکی این عشق مطمئن می شود. همسر خشمگین خود «مهراب کابلی» را آرام می کند. سیمیدخت به عنوان سفیر عشق رودابه به زال، نزد سام نریمان می رود البته سیمیندخت سفیری کاردان است ملکه کابل برای شوهر دادن دختر خود به دربار جهان پهلوان ایران نمی رود، بلکه به نیابت از پادشاه کابل نزد جهان پهلوان ایرانی سام نریمان می رود، تا مانع حمله ایرانیان به کابل شود. سیمیندخت علاوه بر آنکه پاسدار عشق پاک رودابه است. پاسدار کابل و مردمانش نیز هست. کار او قرین موفقیت است.

بی شک یکی از زیباترین و نغزترین داستان های بزمی شاهنامه داستان «زال و رودابه» است. رودابه بی پروا و معصومانه ابراز عشق می کند.

که من عاشقم همچو بحر دمان

ازو بر شده موج تا آسمان

پر از پور سامست روشن دلم

بخواب اندر اندیشه زو نگسلم

همیشه دلم درغم مهر اوست

شب و روز اندیشه چهر اوست

رودابه در صحنه زیبای افکندن گیسو از بام کاخ و به خلوت بردن زال نشان می دهد، چشمه روشنی است که به پاکی خود اطمینان دارد. و هرگز پا از جاده عفاف بیرون نمی گذارد، و خود را تردامن نمی کند. او آنقدر خویشتنداری می کند، تا جهان پهلوان ایرانی، سام نریمان و پادشاه ایران زمین «منوچهر» و مهراب پادشاه کابل به این پیوند رضایت می دهند. و سرانجام در محضر پدر و با حضور پهلوان نامی ایران سام و دیگران و با عهدی به آیین و کیش پیوند همسری می بندد. تا این چنین رودابه سرافرازترین مادر تاریخ و حماسه ایران زمین شود.

نگه کرد سام اندران ماه روی

یکایک شگفتی بماند اندر وی

ندانست کش چون ستاید همی

برو چشم را چون گشاید همی

بفرمود تا رفت مهراب پیش

ببستند عهدی به آیین و کیش

بیک تختشان شاد بنشاندند

عقیق و زبرجد برافشاندند

زیباترین پیوندی که در شاهنامه براساس عشق، نه بر پایه حسابگری برپا می شود، «پیوند زال و رودابه» است. در آن مهرورزی، پاکدامنی، سرافرازی و تکاپو برای رسیدن به مقصود وفاداری را می توان بخوبی دریافت و حس کرد.

«تهمینه» دختر «شاه سمنگان» نیز فقط با شنیدن رشادت ها و دلاوری های «رستم» دلباخته پهلوانی های او می شود.

بکردار افسانه از هر کسی

شنیدم همی داستانت بسی

که از شیر و دیو و نهنگ و پلنگ

نترسی و هستی چنین تیز چنگ

شب تیره تنها بتوران شوی

بگردی بران مرز و هم نغنوی

بتنها یکی گور بریان کنی

هوا را بشمشیر گریان کنی

هر آن کس که گرز تو بیند بچنگ

بدرد دل شیر و چنگ پلنگ

برهنه چو تیغ تو بیند عقاب

نیارد بنخچیر کردن شتاب

نشان کمند تو دارد هژبر

ز بیم سنان تو خون بارد ابر

چو این داستان ها شنیدم ز تو

بسی لب بدندان گزیدم ز تو

تهمینه در آغاز هنگامی که می خواهد خود را به پهلوان ایرانی رستم معرفی کند، همان گونه که از خاندان نامی خود یاد می کند، از حجب حیا و حجاب دخترانه خود می گوید، و بر آن می بالد. و این چنین عفاف را برای دختران هم طراز خانواده خوش نام می داند.

یکی دخت شاه سمنگان منم

ز پشت هژبر و پلنگان منم

بگیتی ز خوبان مرا جفت نیست

چو من زیر چرخ کبود اندکیست

کس از پرده بیرون ندیدی مرا

نه هرگز کس آوا شنیدی مرا

او حجاب و عفاف را برای همه زنان ضروری می داند. به طوری که درباره خود می گوید:

تراام کنون گر بخواهی مرا

نبیند جزین مرغ و ماهی مرا

تهمینه با آنکه می گوید: «تر اام کنون گر بخواهی مرا» اما با این وجود خود را تسلیم رستم دستان نمی کند. پهلوان دلیر ایرانی به شیوه مرسوم موبد را به سوی دربار شاه سمنگان می فرستد. موبد رسما تهمینه را برای یل ایرانی از پدر خواستگاری می کند. و این چنین تهمینه با حضور موبد، پدر و دیگران و با عهد و آیین مرسوم به سوی همسر خود می رود.

بفرمود تا موبدی پر هنر

بیاید بخواهد ورا از پدر

چو بشنید شاه این سخن شاد شد

بسان یکی سرو آزاد شد

بدان پهلوان داد آن دخت خویش

بدان سان که بودست آیین و کیش

بخشنودی و رای و فرمان اوی

بخوبی بیاراست پیمان اوی

چو بسپرد دختر بدان پهلوان

همه شاد گشتند پیر و جوان

جسارت تهمینه در دیدار پنهانی با رستم، برپا ساختن بزم شبانه، ازدواج با رستم به عهد و آیین مرسوم و اجازه پدر در حضور موبد از او در میان زنان شاهنامه چهره ای برجسته ساخته است. کردار جسورانه او نشان می دهد زنان در انتخاب همسر آزاد بوده اند. اما گستاخی او چنان با بی گناهی همراه است؛ که کمترین شائبه شوخ چشمی و هرزگی برجای نمی نهد.

تنها عشقی که از طرف زن در شاهنامه ابراز می شود و منجر به ازدواج نمی شود؛ عشق ممنوع «سودابه» است. عشق گناه آلود او فاجعه «جنگ ایران و توران» را به بار می آورد. البته سودابه ایرانی نیست.

زنان عفیف شاهنامه وفادار به پیوند زناشویی و همسران خود هستند. در شاهنامه فقط یک زن پیمان شکن وجود دارد. او سودابه «دخت شاه هاماوران» و «همسر کیکاووس» است.

سودابه سرانجام عقوبت خیانت به همسر را می بیند. در شاهنامه پهلوانی به جز سودابه هیچ زنی غوغاگر نیست. زنان عفیف یاوه نمی گویند و آنان کردار فرومایه ندارند.

مردان شاهنامه می توانند همسردوم یا چند همسر برگزینند. جالب اینجاست آنگاه که قهرمانان مرد همسر دیگری برمی گزینند، حادثه ای را به دنبال خود می کشانند. برای نمونه پیوند زال با کنیزکی تولد «شغاد» و در نهایت کشته شدن «رستم» را در پی دارد. پیوند کیکاووس با سودابه مرگ دردناک «سیاووش» را سبب می شود پیوند فریدون با «ارنواز» و «شهرناز» کشته شدن «ایرج» را به عنوان پیامد دارد. گویا فردوسی خردمندانه و زیرکانه قصد بیان پیامی را دارد. او می خواهد «ارزش نگاهداشت پیمان» را بیان کند به ویژه پیمانی که مقدس است.

در نهایت زن محبوب در شاهنامه زنی است با همه ویژگی های ارزنده و مطلوب فرهنگ ایرانی؛ و نیز ویژگی هایی که می تواند نزد بسیاری از مردم و ملت هایی که به اصول و موازین متعارف اخلاقی ارج می نهند پذیرفته شود. از همین رو است که این شاهکار، جهانی گشته است، و پس از گذشت بیش از هزار سال باز هم پژوهشگران در آن به کنکاش و تحقیق می پردازند؛ و نیز ترجمه هایی دیگر از آن انجام می گیرد. در شعر فردوسی علم و آگاهی زن، پایه محکم شخصیت او شمرده می شود. کمال زن در این است که عفاف و حجاب، شرم و حیا را با علم و آگاهی جمع کرده باشد. چه لازمه پاکدامنی زن عفاف و حجاب، شرم و حیا می باشد. ثمره پاکدامنی زن آسایش و افتخار خود، خانواده، کشور و جهان است. زن خردمند شاهنامه عفاف و شرم و حیا را با فریبندگی همراه کرده است او محدوده وظایف خود را می شناسد. خانه آرای همسر خویش است برایش فرزندان نیکو به دنیا می آورد زن پوشیده روی و پوشیده رخ و باوقار و حجاب در شاهنامه مایه سرافرازی مرد خود می باشد در عین حال زن عفیف و محجوب شاهنامه راهنمای مردان تکاور، شایسته فرمانروایی، پشتیبان مرد و مظهر وفاداری و به عنوان مادر، مایه افتخار و مورد احترام قهرمانان شاهنامه و مردمان می باشد.

در جهان مدرن امروز و در عصر شتابزدگی آنچه انسان را به سر منزل مقصود ـ تعالی ـ می رساند، شناخت دقیق و همه جانبه دین مبین اسلام و رهنمودهای کاربردی آن است. علاوه بر آن عملی ساختن رهنمودهای الهی راهگشای نهایی و اساسی انسان دوره مدرنیته می باشد. اما چه چیز سبب شده است که امروز در جامعه اسلامی ما برخی نوجوانان و جوانان کمتر با مسائل عملی و کاربردی احکام الهی مثل عفاف و حجاب آشنا باشند و چرا گاهی اوقات کمتر شاهد عملی بودن عفاف و حجاب در میان برخی افراد هستیم؟! شاید یکی از مهم ترین دلایل آن این باشد که متولیان امر در بیان کاربردی و شناساندن جنبه های عملی و زیباشناسانه دین مبین اسلام همت کمتری مبذول داشته اند.

از این رو است که بیش از پیش نیازی به چنین مقالاتی احساس می شود امید است دستآورد عملی این چنین مقالاتی نهادینه شدن فضایل اخلاقی چون عفاف و حجاب در وجود تک تک افراد جامعه اسلامی باشد.

منابع: ــــــــــــــــــــــــــ

1ـ پورخالقی چترودی، مهدخت، زن در شاهنامه فردوسی، مندرج در فصلنامه پژوهشی فرهنگ و هنر خراسان، ویژه زنان، سال 84 ش.

2ـ حمیدیان، سعید، درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، انتشارات ناهید، چاپ دوم، سال 83 ش.

3ـ فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، نشر قطره، چاپ دوم، سال 76 ش.

4ـ کیا، خجسته، سخنان سزاوار زنان در شاهنامه پهلوانی، نشر فاخته، چاپ اول، سال 71 ش.

5ـ فخر اسلام، بتول، دیدگاه فردوسی درباره زن، مندرج در فصلنامه پژوهشی فرهنگ و هنر خراسان، ویژه زنان، سال 84 ش.

6ـ معین، محمد، فرهنگ فارسی، جلد دوم، انتشارات امیرکبیر، چاپ هشتم، سال 71 ش.

پی نوشتها: ــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شاهنامه فردوسی، نشر قطره، چاپ دوم، سال 76، ص1335.

2 ـ همان، ص1336.

3 ـ همان، ص33.

4 ـ همان،ص438.

5 ـ همان، ص459.

6 ـ نقل به مضمون از: پورخالقی چترودی، مهدخت، زن در شاهنامه فردوسی، مندرج در فصلنامه پژوهشی فرهنگ و هنر خراسان. ویژه زنان، سال 84ش، ص64.

7 ـ شاهنامه، ص178.

8 ـ همان.

9 ـ همان، ص179.

10 ـ همان، ص1336.

11 ـ همان، ص1221.

12 ـ نقل به مضمون از: پورخالقی چترودی، مهدخت، زن در شاهنامه فردوسی، مندرج در فصلنامه پژوهشی فرهنگ و هنر خراسان، ویژه زنان، سال84ش، ص60.

13 ـ شاهنامه، صص66 ـ 67.

14 ـ همان، ص66.

15 ـ همان،ص95.

16 ـ همان، ص174.

17 ـ همان.

18 ـ همان.

19 ـ همان، ص175.

20 ـ کیا، خجسته، سخنان سزاوار زنان در شاهنامه پهلوانی، نشر فاخته، چاپ اول، سال 71 ش، ص60.

21 ـ نقل به مضمون: فخر اسلام، بتول، دیدگاه فردوسی درباره زن، مندرج در فصلنامه پژوهشی فرهنگ و هنر خراسان، ویژه زنان، سال 84 ش، ص46.


نظرات شما عزیزان:

سها
ساعت16:16---28 فروردين 1396
افرین به دختر پاکدامن و خوب
عالی بود
پاسخ:ممنونم


نریمان
ساعت20:30---29 اسفند 1395
خیلی جالب بود

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







دو شنبه 23 اسفند 1395 | 22:52 | نگین |